-
کجایید
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 22:32
سلام - عید همگی مبارک - کجایید بابا ما اینهمه آپ دیت میکنیم بی نتیجه !!!
-
بیا بیا
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 12:25
-
بد آموزی
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 12:12
مامان جون سلام سلام پسر گلم ، چطوری ؟ مامان ، مامان ، من اگه بزرگ بشم و درس بخونم و مهندس بشم بعد میتونم واسه بچه ام دوچرخه دنده دار بخرم ؟ آره که میتونی مامان جون میتونم پاترول بخرم ؟ موبایل بخرم ؟ ویلا بخرم ؟ آره که میتونی عزیزم مامان ، مامان ، پس چرا بابام که مهندس شده این کار ها رو نمیکنه ؟ چی میگی بچه ؟ حواسم و...
-
امشب هوا قرمز است
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 00:07
با عرض معذرت از دوستان گرام میخوام سبک نوشتن رو یه مقدار تغییر بدم و ضمناٌ مختصر مفید بنویسم تا حال خوندنش رو داشته باشید بابا جون سلام سلام پسر گل گلی بابا جون میتونم سئوال کنم ؟ بازنشسته یعنی چی ؟ بعله پسرم – بازنشسته ( البته با کلمه با زن نشسته اشتباه نشود ) یعنی یک نفر کارمند دولت که پس از سی سال کار همراه با...
-
آی جوونهای بیچاره
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1384 13:53
محمد ص متولد شد خداوند با تولد محمد بزرگترین منت را بر ما گذاشت ، همان رسول مهر و محبت و بخشش و گذشت او که به دیدار یهودی آزار دهنده می رفت او که مدتها در شعب ابی طالب در نهایت سختی محصور دشمنان بود و عزیز ترین کسش حضرت خدیجه س را از دست داد اما لب به لعن و نفرین باز ننمود ، زیرا محمد رسول مهر و محبت و عشق بود و بس ،...
-
روی ماه خداوند را ببوس
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1384 10:41
دست های کوچک اش را توی دست هام می گیرم و به او می گویم به آرامی کمی دیگر از نخ را باز کند تا در حالی که نخ توی دست های اوست با حرکت دست های من بر کارش مسلط شود . پسرک موفق می شود کمی دیگر بادبادک را بالا ببرد . بعد به آرامی دست هایم را از او دور دست هایش باز می کنم تا او به تنهایی هدایت بادبادک را بر عهده بگیرد ....
-
آهو۱
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 15:25
در افسانه است که زن برای هلاکت مرد با مشعلی در دست و دشنه ای در دست دیگر آمده است تزویر تو بود دشنه ای که در ضیافت عشق بر کتفم نشست اینک مشعلدار کدام حادثه ای در فرجام ؟ پنجه هایت کومه کدام خنجرند غلاف نشتر را در کدام سینه میجوئی مهربان ! چه عاشقانه نشتر میزنی به سینه ای که سبز است در ضیافت هر کولاک اینک در پیچ و تاب...
-
نا اهلان و نا محرمان انقلاب
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1384 19:02
زمانیکه برای اولین بار پیام بزرگ و مهم حضرت امام خمینی معمار بزرگ انقلاب اسلامی را شنیدم که در وصیت نامه خود فرمودند : « وصیت من بشما این است که نگذارید انقلاب بدست نااهلان و نا محرمان بیافتد » و زمانی که پیام شهید رجایی این بزرگ مرد انقلاب اسلامی را که : « زمانیکه گلوله های ما تمام شود تازه آن موقع جنگ واقعی ما شروع...
-
اراده خداوند و رنگ عشق در شعر شهریار
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 01:07
خداوندا ترا شکر میگویم که مرا مسلمان آفریدی خداوندا تو میگفتی که نامردان بهشتت را نمی بینند ولی من دیده ام نامرد نامردی ز چرک و خون مردم کاخهای نقره میسازد و امشب من – این من هیچ – این نقطه ای در دایره هستی در خلوت شبانه ام نشسته ام و ایمان دارم که جز تو هیچ نیست و تمام اراده عالم از آن توست و تو ای صاحب اراده همه...
-
چرا حالت گرفته است ؟
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 15:01
سلام - میبینم حالت گرفته است و توهمی - چرا بابا ؟ کنکور ولش کن خوب قبول نشی ! بیا فکر کنیم - ما دو راه داریم یا قبول میشیم یا قبول نمیشیم 1 - اگر کنکور قبول بشیم : - ثبت نام میکنیم و میدویم دنبال خوابگاه اگر شانس بیاریم گیرمون میاد اگر نیاد و بابامون بتونه یه اتاق اجاره ای اگر نتونیم هم انصراف از تحصیل - صبحها درس...
-
سلام مواظب باش رنگی نشی !
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1384 16:21
سلام امروز زندگی برای شما چه رنگی بود؟ بنظر من که همون رنگی بود که صبح که از خواب بلند شدی با اون رنگ به زندگی نگاه کردی ، زندگی زیباست و خوشرنگ ، خوشرنگ تر از اون که فکرشو میکنی مهم اینه که اونو چطوری بشناسی و چطوری بگذرونیش ، اولین کار اینه که برای امروزت برنامه داشته باش و وقتت رو عزیز بداری چون دوباره بر نمیگرده...
-
رنگ زندگی
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 16:48
سلام رنگ زندگی چسیت ؟ درسته زندگی با وجود تمام رنگهاست که رنگ میگیره - زرد-قرمز-ابی - سیاه در کنار هم میلیونها رنگ از زندگی رو میسازند که هر کدوم برای خودش زیباست - من هم اومدم اینجا تا رنگ هایی که از زندگی شناخته ام رو برای بقیه تعریف کنم و دوستان رگ و وارنگ پیدا کنم