از شیشه پنجره دارم به تهران بعد یه روز بارونی نگاه می کنم ، چقدر چراغ ؟ کوه ها هم دارند خود نمایی می کنند و من از همینجا می بینم که چقدر کوچکم چقدر کوچک و خدا چقدر بزرگ است که من رو با همه کوچکی فراموش نکرده و مرتباً از خوان پر برکتش برام روزی می فرسته ، نه تنها نان که دوستانی که از هزار نان بربری پر ارزش تر هستند
من درد ترا ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
با حال بید
سلام.
خوبی....
وبلاگ زیبایی داری.....
متنمت هم زیبا و دلنشین بود.....
بازم به من بسر...(سر بزن...)
خوشحال می شم....
معلومه آذری زبان نیستی و الا قیمت بربری رو با این رفقای نامرد یکی نمیکردی