رنگ زندگی

زندگی هر روز رنگی است - این رنگها در کنار هم زیباست و زندگی را می سازد

رنگ زندگی

زندگی هر روز رنگی است - این رنگها در کنار هم زیباست و زندگی را می سازد

چطوری عاشق شدم

اولین بار که عاشق شدم 17 سالم بود تازه اون هم تقصیر خودم نبود ، همه اش پای این رفقای ناباب بود ، صبح ها قبل از زنگ هنرستان و ظهر ها موقع ناهار جیم می شدیم قهوه خونه نزدیک هنرستان و بساط هر و کر حسابی برقرار بود ، یکی از بچه ها یه دفتری داشت و توش کلی نظر از افراد مختلف بود مثل رنگ و نظر درباره عشق و هزار تا اراجیف دیگر و همه هم به اسم رمز مثلاً ف ، م و ..... از این قاسم ذلیل مرده پرسیدم این ف کیه گفت زید علی است دیگه گفتم زید چیه ؟ گفت برو بابا حال نداری و من هم گیج از این قضیه اومدم خونه گفتم مامان منو ببرید دکتر که بچه ها میگن حال ندارم ! خلاصه این استعداد کشف نشده فهمید که باز از نجبای کلاس کم آورده یعنی یه چیزی کم داره و اون هم زیده و این جناب هنوز نیمه گم شده خودش رو پیدا نکرده ! شروع کردم به بررسی و خلاصه لیستی از دخترهای خوشگل ( البته به نظر من ) و زن رویائی ام که تو محل و فامیل بود نوشتم و یکی یکی بررسی کردم و هی مرتب خط خوردند ! یکی دوست پسر داشت ، یکی پرت بود و خلاصه یکی پیدا کردم ایده ال ، باباش پول دار ، مامانش خودش سوار ماشین میشد ( خانم ها شاکی نشید داستان مال سال 63 است ) تابستون ها میرفتند خارج و خلاصه همه این ها باعث میشد که زیبایی زیاد مطرح نشه و نهایتاً و مهمترین خاصیت این دختر خانم که باعث شد من عاشقش بشم این بود که محل سگ هم بهم نمیذاشت( که صد البته عاشق شدن و از دست رفتن بهتر از هرگز عاشق نشدن است ) و خلاصه اینجانب در 17 سالگی بالاخره عاشق شدم ،دیگه حالا من هم جلو بچه ها کم نمیاوردم ، روزی 333 بار از جلوی خونه اشان رد میشدم ، دفتر خاطرات داشتم با سوز و گداز و بنده در همان سال اولین بیزینس خود رو شروع کردم یعنی اینکه یه ساندویچ میگرفتم و یه نامه عاشقانه پر سوز و گداز مینوشتم ، گرچه بعلت سری بودن قضیه بچه ها نامه های هم رو نمیدیدند و من مجبور نبودم نامه های مختلف بنویسم ! ای نگار بهتر از جان ! وقتی به تو فکر میکنم روحم بدون توجه به زمان و مکان و این تن خاکی به اسمان ها میره تا تصویر ترا که دردست فرشتگان آسمانی دست بدست میشود ببیند .... بالاخره هم یه کتاب از <کارو> پیدا کردم و مشکلات نامه نگاری تا حدی حل شد و اینجا بود که اولین جرقه های کسب و کار ( خصوصاً از راه دور یا همان الکترونیکی ) در وجودم زده شد ..... راستی شما هنوز عاشق نشده اید ؟ عشق چیست ؟ معشوق کیست ؟ از معشوق چه انتظاری دارید ؟ عزت زیاد عشاق گرامی !